جدول جو
جدول جو

معنی کت کتو - جستجوی لغت در جدول جو

کت کتو
کاکوتی، گیاه معطر که در ماست و دوغ ریزند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
قریه ای است چهار فرسنگی جنوب آباده. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان که در شهرستان خرم آباد واقع شده است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ تا)
بازیی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به کتکت (ک ک ) شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دوست سارداناپال آخرین پادشاه آشور مقیم پافلاگونیه و پناه دهنده و محافظ دختران و پسران و گنجینه های این پادشاه در طغیان و سرکشی آرباکس بدین توضیح که هنگامی که سارداناپال آخرین پادشاه آشور مواجه با قیام آرباکس شد سه پسر و دو دختر خود را با گنجهای متعدد به پافلاگونیه نزد دوست با وفای خود کت تا می فرستد. (ایران باستان ج 1 ص 211)
نام یکی از سرداران رومی است. وی از مهرداد ششم پادشاه اشکانی شکست خورده است. (ایران باستان ج 3 ص 2147)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ گُمْبَ)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و گرمسیر. با 240 تن سکنه. آب آن از نهر خسروآباد. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی سیاه چادربافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 289)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ)
چهار فرسخ جنوب آباده است. (فارسنامۀ ناصری چ سنگی ص 170)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نرم رفتن یا گام نزدیک نهاده شتافتن، نرم خندیدن و هو دون القهقهه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بانگ کردن شوات: کتکت الحباری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ)
کتکتی (ک ک تا) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بازیی است. (منتهی الارب) (آنندراج). یکنوع بازی مر تازیان را. غیر منصرف است. (ناظم الاطباء). و رجوع به کتکتی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
دهی است از ناحیۀ نشتا به تنکابن. (سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 106)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ)
به زبان مردم گیلان کاکوتی باشد و به عربی سعتر خوانند. (برهان) (آنندراج). صعتر. (ناظم الاطباء). رجوع به آویشن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
بانگ شوات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره نعناعیان که برخی گونه هایش بصورت درختچه میباشند و برخی هم علفی هستند. گیاهی است یکساله و دارای برگها یش کوچک و ارغوانی میباشند. این گیاه در اکثر نقاط بحر الرومی و آسیا خصوصا ترکستان و شمال خراسان بفراوانی میروید و چون بوی بسیار مطبوعی دارد از آن برای خوشبو کردن ماست و دوغ استفاده میکنند. کاکوتی مقوی معده است مشنه پور چینک کاکتو کاکو تو تخم ملین اشتر پا اشتر پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتکتو
تصویر کتکتو
آویشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کت کن
تصویر کت کن
((کَ. کَ))
کاریزکن، مقنی
فرهنگ فارسی معین
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی شهریاری بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
راهی در برف که در اثر رفت و آمد و کوبیده شدن و لگد کردن، حاصل
فرهنگ گویش مازندرانی
سطح سنگلاخ واقع در پرتگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
بغل دیوار
فرهنگ گویش مازندرانی
تحرک، جنبش
فرهنگ گویش مازندرانی
به قصد صید ماهی و بدون دیدن آن با سه شاخه ی آهنی گوشه و کنار
فرهنگ گویش مازندرانی
کپه کپه، توده توده
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع شهرستان رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع زوار واقع در شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
سخن چین
فرهنگ گویش مازندرانی
لفظی برای رام کردن مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی
نام محلی در منطقه ی آلاشت
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی دارویی و خوراکی
فرهنگ گویش مازندرانی